به کدامین گنــاه ... ؟!!!

شکست وجود ندارد فقط نتیجه کار است که گاهی به دل شما نمی نشیند.آن قدر راه را عوض کنید تا به مقصد برسید

به کدامین گنــاه ... ؟!!!

شکست وجود ندارد فقط نتیجه کار است که گاهی به دل شما نمی نشیند.آن قدر راه را عوض کنید تا به مقصد برسید

آقای رئیس جمهور شما بگوئید....

آقای رئیس جمهور من مادر دو فرزند دوقلوی 11ساله می باشم.و شاغل به عنوان کارشناس ناظر بیمارستانی بیمه تامین اجتماعی در اصفهان مشغول به کار هستم.همسرم از جانبازان جنگ و وکیل دادگستری هستند.در تاریخ 15دی 1386 در ساعت یک بعد از ظهر جهت استقبال از خواهرم و همسرش که از مشهد به فرودگاه اصفهان می آمدند خودم را به همراه دو فرزندم به فرودگاه رساندم و این در حالی بود که خودم با لباس رسمی اداری بودم و دخترم نیز که از زنگ ورزش مدرسه او را آورده بودم مقنعه ی سفید مدرسه،کاپشن و شلوار ورزشی مدرسه با کفش اسپرت ورزشی و یک پانچوی بافتنی بلند به تن داشت و پسرم نیز با لباس مدرسه بود قصد ورود به سالن فرودگاه را داشتیم.در قسمت بازررسی خواهران از ورود دختر من به سالن جلوگیری کردند و گفتند بر اساس بخشنامه لباسش کوتاه است و من هر چه از آنها خواستم که منطقی فکر کنند که هر کس به چهره ی دختر من نگاه کند متوجه میشود که او یک دختر بچه ی مدرسه ای است و حتی صورتش هم چون از زنگ ورزش آمده بود و هوا آن روز خیلی سرد بود،ترک خورده شده بود.و حجابش کامل بود ولی متاسفانه پرسنل انتظامات فرودگاه اصلا حاضر به گوش دادن به حرفهای من نشدند و یک کلام حرف خودشان را می زدند و وقتی من به ریاست کلانتری فرودگاه مراجعه کردم،آقای سرهنگ ابراهیم اجاقی و یکی از همکارانشان که در کنارشان بود، گفتند که اصلا دختر شما چون شلوار ورزشی به پا دارد مثل پیژامه است و خلاف مقررات است! و این در حالی بود که لباس ورزشی دختر من سورمه ای بود با آرم مدرسه! و خلاصه درد و سرتان ندهم، من یک چادر رنگی در ماشین داشتم آن را به دخترم دادم و او را داخل سالن بردم.وقتی وارد سالن شدم دهانم از تعجب باز ماند چون داخل سالن خانمهایی با چهره های آرایش کرده،شال های کوتاه و چکمه های روسپی و مانتوهای چسبان آزادانه در حال حرکت بودند!!!

هر چه فکر کردم فقط به یک نتیجه رسیدم که یا نیروی انتظامی ما بسیار عقب افتاده ی ذهنی است و یا عمداً جلوی آن را که باید بگیرند نمی گیرند و جلوی من و دخترم را میگیرند تا فقط ایجاد نارضایتی کنند و با اینکار عملا ایجاد مخالفت های شدید با قانون های اعلام شده....! و البته چقدر افسوس خوردم که تمام کادر نیروی انتظامی از سربازان درب کلانتری فرودگاه گرفته تا روسای بالا و پرسنل انتظامات داخل فرودگاه بسیـــــــــار توهین آمیز با من برخورد کردند به گونه ای لحظه ای شک کردم که نکند من یک زن خیابانی هستم و نه یک همسر جانباز و نه یک کارمند رسمی دولت که آنها با چنین عتاب های توهین آمیز و لحن "تو حرف نزن" و ... با من سخن گفتند!

در این چند روز هر چه فکر میکنم به نتیجه ی مثبتی نمیرسم!که چرا و به کدامین گناه مستحق این برخوردهای ناشایست بودم؟!

نظرات 2 + ارسال نظر
مصطفی دوشنبه 17 دی‌ماه سال 1386 ساعت 22:25 http://free-ads.sub.ir

سلام عزیزم میبینم وبلاگت خیلی قشنگه پس نمی خوای بازدید هاش زیادشه؟
این با همه سایت های دیگه فرق میکنه
یعنی نیاز نیست لینک باکس تو وبلاگت بذاری. فقط یه لینک به ما میدی و یه ایمیل به ما میزنی بعد میشینی تو خونه و بالا رفتن آمار بازدیدتو میبینی
اگه خواستی بازدید هات زیاد شه به ما سر بزن
ممنون

free-ads.sub.ir

sadegh شنبه 22 دی‌ماه سال 1386 ساعت 20:41 http://sna.blogsky.com


سلام خوبی دختر

کجایی چرا نظرات رو می بندی ،

چند وقت آپ نکرده بودی ..یکدفعه آپ می کنی ،
از بس اومدم دیدم آپ نکردی خسته شدم...

خوبی شما ، چه خبر این چند وقت نبودی
قالب جدیدت مبارک باشه...

درسها چه جوره....

شاد باشی - صادق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد